مجله دنیای امروز
(برای خرید لباسها روی عکسها کلیک کنید)
عضو شوید
عضویت سریع
آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
در این کاریکاتور پسر چشمهای پدر رو گرفته تا وقتی یه پدر دیگه به فرزندش کادو میده پدرش خجالت نکشه
سری جدید عکسهای بازیگران مشهور ایرانی را در شبکه های اجتماعی مشاهده میکنید. این روزها بازیگران و چهره های مشهور در هر کشوری در شبکه های مجازی نظیر اینستاگرام با هواداران خود ارتباط برقرار میکنند و با انتشار عکسهای خود در این شبکه ها از فعالیت های خود خبر میدهند.
بله این واقعیت دارد، تو رومانی یه قبرستان هست با سنگ قبرهای آبی، همین رنگ باعث شده تا به آن قبرستان آبی هم بگویند، اما نکته جالبی که وجود دارد اینکه که افراد با خنده ای بزرگ روی صورتشان از اینجا بیرون می آیند. داخل این قبرستان مرگ به شوخی گرفته شده و به آن مثل یه بازی نگاه شده است، بازی اینکه هرکی زودتر بمیرد می بازد چون من رازها و خصوصیات بدش را شعری طنز می کنم و می نویسم رو سنگ قبری ! واقعا خنده دار و باورنکردنی است، اما حقیقت دارد.
حدود هشتصد سنگ قبر رنگی در قبرستان ساپانتا که «قبرستان شاد» نیز خوانده می شود، وجود دارد. این سنگ قبرها به جای اطلاعات خشک و صریح، دارای نقاشی های رنگارنگ و نوشته جات ادبی مربوط به گذشته شخص متوفی است.
پایان زندگی در اینجا !اگر فردی تو روستا، " Săpânța " در رومانی زندگی کنه و بمیره، سهمش میشه یه سنگ قبر آبی و رنگی رنگی که روی اون، نامش نوشته شده، نقاشی که یا شغل اون رو بیان میکنه و یا نحوه مرگش رو، اگر هم شانس بیاره، شعری که کسی رو نخندونه! البته بعضی شعرها درنهایت شایستگی داستان زنده فرد متوفی رو بیان کردن و یا با درون مایه ای طنز داستان تلخ مرگ بچه ای رو، اما با خوندن بعضی هم واقعا نمیتونین جلوی خندتون رو بگیرین! درواقع این برخورد اهالی با مرگ، به باور اونها برمی گرده، باوری که زندگی بعد از مرگ رو حیاتی جاویدان و پر از شادی می دونه، بنابراین این واقعیت رو می پذیرن و خیلی سختش نمیگیرن. البته این به معنی سوگواری نکردن نیست، سوگواری می کنن، اما به روش خودشون. ریشه این ماجرا اما به سال 1935 بر میگرده، زمانی که " استن لون پاتراس " نجار روستا، وظیفه ساختن صلیب از چوب بلوط و نقاشی کردن اون رو داشته. رسم اینطوری بوده که بعد از سوگواری سه روزه، محلی ها تو کافه جمع میشدن و خاطرات و نظرهاشون رو درباره فرد متوفی و یا نحوه مرگش بازگو میکردن، اینجا بود که پاتراس سرپا گوش میشد و به دنبال سوژه برای نقاشی و شعر روی سنگ قبر. او صلیب رو آبی رنگ میکرد، روی اون نقاشی مرتبط به زندگی فرد متوفی رو می کشید، دور اون رو پر از گل های رنگارنگ می کرد و در نهایت هم شعری طنز اما تلخ می نوشت! شعر هایی که گاهی غم و مرگ زود هنگام رو بیان میکردن و گاهی هم خیانت، دورویی و صفات منفی فرد رو! در ادامه اما نمونه ای از شعرهای نوشته شده بر روی سنگ قبر ها رو براتون قرار میدیم ...
شعری برای مادرزن ...
در زیر این صلیب سنگینمادرزن من آرمیده استاگر او سه سال بیشتر عمر می کردمن در این گور بودم و او این شعر را می خواندای کسانی که از اینجا عبور می کنیدسعی نکنید او را بیدار کنیدچرا که او به خانه باز می گرددو سر مرا از تنم جدا می کنداما من طوری برخورد می کنمکه گویی او هرگز بازنگشته و او را نادیده می گیرمهمین جا بمانای مادرزن عزیزم
شعری برای قصاب روستازمانی که در این دنیا زندگی می کردمگوسفندان زیادی را کشتمگوشت زیادی برای مردم مهیا کردمتا بتوانند به راحتی گوشت بخورندمن به همه گوشت خوب و باکیفیت ارزانی داشتمتا با لذت تمام از آن بخورند
شعری برای دختربچه سه سالهدر آتش جهنم بسوز ای تاکسی لعنتیکه از شهر سی بیو آمدیاز بین تمامی نقاط این کشورچرا باید اینجا توقف می کردی؟در کنار خانه ام، با من برخورد کردیو مرا به کام مرگ فرستادیو خانواده ی مرا غرق در غم و اندوه نمودی
اهالی درباره این رسم جدی اند ...بله، کاملا هم جدی اند ! بعد از " استن لون پاتراس " که در زمان فعالیت کاری خودش، بیش از 800 شعر روی قبرهای مختلف حکاکی کرد، حالا نوبت به شاگردش " دومیترو پاپ " رسیده تا این رسم رو ادامه بده. نکته جالبی که وجود داره اینه که تا به امروز هیچکس از اشعار و یا نقاشی های کشیده شده رو قبر شکایتی نکرده، دومیترو میگه :" اگر متوفی در زندگیش به تفریح پرداخته، همون رو نوشتم؛ اگر کار خاصی می کرده، همون رو نوشتم. هیچ چیز در شهر و روستایی کوچیک پنهان و مخفی نمی مونه. خانواده ها خودشون می خوان تا زندگی واقعی عزیز از دست رفته شان بر روی سنگ قبرش حک بشه و منم همین کار رو میکنم! "درنهایت اما نمیشه به اونها خورده گرفت و حتی نمیشه روش اونها رو درست دونست! همه چیز به فرهنگ و رسومی که در جامعه ها ریشه گرفته برمی گرده. تنها کاری که میشه انجام داد، احترام گذاشتن به نوع زندگی و باور افرادی هست که با ما تفاوت دارن.
گرچه اولین پرواز بشر با هواپیما در سال 1903 توسط برادران رایت انجام شد اما ده سال طول کشید تا خلبانی لهستانی اولین هواپیما را بر فراز آسمان ایران به پرواز درآورد.
گاهی انسانها غرق در تفکراتی هستند که شاید روزی قربانی همان تفکرات شوند به طوریکه غافل از عواقب آن و محو در افکاری دیگر به سر می برند،داستان جالبی که در ادامه این مطلب با عنوان تنها غازها نیستند می خوانید به نوعی از واقعیتی سخن می گوید که از آن غافل هستیم واقعیتی که بر یک تفکر استقرایی بنا شده است.
دهقانی یک غاز پیدا می کند و به خانه می برد. دهقان به غاز غذا می دهد و او را مداوا می کند. ابتدا حیوان ترسو مردد است و به این فکر می کند که:«چه اتفاقی افتاده است؟ چرا او به من غذا می دهد؟»موضوع هفته ها ادامه پیدا می کند تا اینکه بالاخره تردیدهای غاز از بین می رود. بعد از چند ماه غاز مطمئن می شود که:«من در قلب دهقان جا دارم.» و هرچه این غذا دادن ادامه می یابد تأییدی بر این باور او است.
در حالی که غاز کاملاً از خیرخواهی دهقان مطمئن شده است، یک روز در کمال ناباوری از قفسش بیرون کشیده می شود و کشاورز سرش را می برد.این غاز قربانی تفکر استقرایی شده است. تفکری با گرایش ترسیم نوعی یقین و اطمینان عالم گیر بر پایه مشاهدات منفرد. دیوید هیوم، فیلسوف قرن هجدهم، این تمثیل را برای هشدار دادن نسبت به خطرات این نوع تفکر به کار برد. با این همه تنها غازها نیستند که در دام این نوع از تفکر گرفتارند، انسان های زیادی هم گرفتارند.
صفحه قبل 1 ... 137 138 139 140 141 ... 254 صفحه بعد
RSS