.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

دختر حیوان آزار اینستاگرام دستگیر شد

 دختر جوانی که از ٧ ماه پیش با انتشار ویدیوهای ترسناکی از آزار و شکنجه حیوانات موجی از وحشت و انزجار را در میان کاربران فضای مجازی ایجاد کرده بود، با شکایت صاحبان حیوانات بازداشت شد.این دختر جوان پس از این که متوجه این شکایت ها شد، فرار کرد و این بار با انتشار ویدیوهای دیگری، شاکیان را تهدید کرد که اگر شکایت شان را پس نگیرند، آنها را نیز مثل همین حیوانات شکنجه می کند. او در ویدیوهایش صدای ناله حیوانات که شکنجه می شدند را منتشر می کرد و می گفت در صورت پیگیری شکایت ها، سرنوشت آنها نیز همین خواهد بود.

دختر حیوان آزار

دختر حیوان آزار و جنجالی اینستاگرام

کلیپ های وحشتناک

پنجم فروردین بود که این دختر حیوان آزار تحت تعقیب قضائی قرار گرفت؛ چراکه آن روز او ویدیویی را در اینستاگرام منتشر کرد و در آن از آزار و اذیت شدید حیواناتی پرده برداشت که صاحبانشان برای نگهداری چند روزه به او سپرده بودند. پس از انتشار این ویدیو بود که دختر جوان با موجی از اعتراضات شدید مردم روبه رو شد و خیلی ها نسبت به او ابراز انزجار و نفرت کردند. کامنت های زیادی مبنی بر تنفر از این دختر حیوان آزار زیر این ویدیو دیده می شد.

دختر حیوان آزار

عکس صفحه شخصی دختر حیوان آزار فضای مجازی

بعد از آن بود که صاحبان حیوانات با حضور در نیروی انتظامی شکایت کردند و خواستار رهاسازی سگ ها و بازپس دهی آنها به صاحبانشان شدند. پس از طرح شکایت صاحبان این حیوانات و فعالان حقوق حیوانات از مرسده، پرونده ای در دادسرای جرایم رایانه ای تشکیل شد و با پیگیری وکیل پرونده درنهایت حکم بازداشت این دختر حیوان آزار تحت عنوان اشاعه محتوای مستهجن و تهدید صادر شد.

ادامه تهدیدهای ترسناک

بعد از صدور این حکم بود که مأموران به تحقیق در این رابطه پرداختند و متوجه شدند که وی از محل سکونت خود متواری شده است. گویا مرسده پس از گفت وگو با رسانه های بیگانه از خانه خود متواری شده بود؛ اما او حتی بعد از اطلاع از شکایت شاکیان نیز دست از کارهای هولناکش برنداشت و این بار در مدت فرارش با انتشار صداها و تصاویری از حیوانات در فضای مجازی، شاکی هایش را تهدید کرد که از شکایت خود صرف نظر کنند.

دختر جنجالی حیوان آزار اینستاگرام بازداشت شد +تصاویر



:: موضوعات مرتبط: , , ,
:: برچسب‌ها: دختر جنجالی حیوان آزار اینستاگرام بازداشت شد +تصاویر ,
با عضویت در کانال تلگرام set85@ جایزه دریافت کنید 786
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : sayeh
ت : دو شنبه 10 آبان 1395
.

پدر شیشه ای نوزاد 4 ماهه را ضربه مغزی کرد

پدر شیشه ای پس از مصرف موادمخدر و توهمات پس از آن، اقدام به پرتاب کردن نوزاد 4 ماهه خود کرده و این نوزاد اکنون به علت ضربه مغزی شدن در بیمارستانی در اصفهان بستری است.  امروز سیزدهمین روز است که در بیمارستان امام حسین (ع) اصفهان بستری است و این روزها به علت وخامت حالش، پزشکان امید چندانی به زنده بودنش ندارند.

تاکنون 2 بار تحت عمل جراحی قرار گرفته و پزشکان اعلام کرده اند که باید برای زنده ماندنش دعا کرد. "هستی" اما پدر و مادری ندارد که بخواهند برای سلامتی اش دعا کنند. حتی کسی منتظرش نیست که بعد از 2 بار عمل جراحی، سالم از بیمارستان خارج شود زیرا آنها نوزاد خود را ترک کرده اند.

هستی نوزاد 4 ماهه با تمام معصومیتی که یک نوزاد دارد به این خاطر که مادرش مصرف کننده مواد مخدر بوده، معتاد متولد شده و روند ترک او طی نشده است.

علاوه بر اینها، این نوزاد تحت آزار و اذیت والدین معتاد خود قرار گرفته و اکنون به علت ضربه مغزی شدن در بیمارستان بستری است. پزشکان اعلام کرده اند که این نوزاد توسط والدین معتادش پرتاب شده و پس از آن ضربه مغزی شده است.

والدین او، پس از رساندن هستی به بیمارستان متواری شده و حتی اثری هم از خودشان باقی نگذاشته اند.با نگاهی به چهره این کودک به خوبی می توان دریافت که او روزهای دشواری را داشته و حتی به خاطر گریه زیاد که می تواند ناشی از درد شدید باشد، ناف او به صورت غیر قابل باوری متورم شده است.

هستی اگرچه تنها 4 ماه دارد اما این روزها در حال جنگیدن با مرگ است و به نظر می رسد زندگی در شرایط دشوار را از همان زمان بارداری مادر معتادش تمرین کرده است.این نوزاد همچنان در بیمارستان بستری است و قرار شده پس از بهبود کامل و ترخیص از بیمارستان، سرپرستی او به سازمان بهزیستی کشور واگذار شود.

در همین ارتباط، الناز زارعی، مددکار موسسه خیریه مهرآفرین به خبرنگار گروه جامعه خبرگزاری میزان می گوید:13 روز پیش پدر و مادر معتادی نوزاد خود را به بیمارستان امام حسین (ع) شهر اصفهان منتقل کرده و اعلام کرده اند که او از یک سطح پرت شده است.وی می افزاید:مددکاران بیمارستان پس از بررسی اظهارات پدر و مادر این نوزاد، متوجه شدند که نوزاد 4 ماهه از سوی پدرش پرتاب و پس از آن ضربه مغزی شده است.

این مددکار اجتماعی با اشاره به اعتیاد پدر و مادر نوزاد 4 ماهه می گوید:پدر و مادر این نوزاد هر دو معتاد بوده و پدر پس از مصرف مواد مخدر و توهمات پس از آن، اقدام به پرتاب فرزند خود کرده است.

زارعی از اعتیاد نوزاد 4 ماهه خبر می دهد و می گوید:با آزمایش های انجام شده از سوی پزشکان، مشخص شد که نوزاد 4 ماهه نیز معتاد است و پس از تولد، مراحل درمان او طی نشده است.وی در خصوص وضعیت حال حاضر نوزاد 4 ماهه می گوید:هستی اکنون در شرایط چندان مساعدی نیست و پس از بستری شدن او، پزشکان تاکنون 2 بار این نوزاد را تحت عمل جراحی قرار داده اند.

این مددکار اجتماعی با اشاره به متواری شدن پدر و مادر این نوزاد می گوید:پدر و مادر هستی پس از اینکه او را به بیمارستان آورده اند، با دادن آدرس و شماره تلفن جعلی، از محل متواری شده و فرزندشان را به حال خود رها کرده اند.

زارعی در خصوص اقدامات صورت گرفته به منظور سرپرستی نوزاد 4 ماهه می گوید:پس از بررسی های صورت گرفته، مقرر شد این نوزاد 4 ماهه به علت عدم صلاحیت پدر و مادر پس از طی مراحل درمان به سازمان بهزیستی کشور واگذار شود.

 

 

پدر شیشه ای , ضربه مغزی شدن هستی 4 ماهه



:: موضوعات مرتبط: , , ,
:: برچسب‌ها: پدر شیشه ای , ضربه مغزی شدن هستی 4 ماهه ,
با عضویت در کانال تلگرام set85@ جایزه دریافت کنید 831
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : sayeh
ت : دو شنبه 10 آبان 1395
.

قصه کودکانه و زیبای ملخ طلایی

روزی روزگاری در سرزمین ما،مرد باایمان و خوش اخلاقی زندگی می کرد که خیلی دوست داشت به دیگران کمک کند.
او همیشه مواظب آدم های فقیر و بیچاره و معلول بود و برای کمک به آنها بسیار تلاش می کرد.مردم به خاطر خیرخواهی این مرد،به او عموخیرخواه می گفتند.او کشاورز بود و هر روز روی زمین کار می کرد و زحمت می کشید و موقعی که کارش تمام می شد، به یاری مستمندان می شتافت.
یک روز عصر،وقتی تمام پول هایش را برای کمک به مردم فقیر خرج کرده بود و داشت به خانه برمی گشت،حیدر را دید.حیدر کارگربود وروی زمین های مردم کار می کرد و دستمزد ناچیزی می گرفت.
او مرد فقیری بود و چندین بچه ی قد و نیم قد داشت و به زحمت شکم آنها را سیر می کرد.عمو خیرخواه به حیدر سلام کرد و حالش را پرسید.حیدر با ناراحتی گفت:«عموخیرخواه،چند روزی است که نتوانسته ام کارکنم و دستمزد بگیرم.بچه هایم گرسنه اند.پولی به من قرض بده تا بتوانم نانی بخرم و شکم آنها را سیر کنم.»

عموخیرخواه جیب هایش را گشت اما هیچ پولی توی جیب هایش باقی نمانده بود.خجالت می کشید به حیدر بگوید که پول ندارد.ناگهان ملخ درشتی روی دستش نشست.عموخیرخواه ملخ را کف دستش گذاشت و به آن نگاه کرد.بدن ملخ زردرنگ بود و در غروب آفتاب، مثل طلا می درخشید.هیکلش هم از ملخ های معمولی خیلی بزرگ تر بود.عموخیرخواه با خودش گفت:«ای کاش این ملخ از جنس طلا بود تا آن را به حیدر می دادم.با پولش می توانست به راحتی زندگی کند.»

توی همین فکرها بود که حیدر پرسید:«عموخیرخواه،چی توی دستت داری؟»عموخیرخواه ملخ را کف دست حیدر گذاشت.حیدر به ملخ نگاه کرد.ناگهان ملخ تبدیل به مجسمه ای از طلا شد.عموخیرخواه و حیدر با تعجب به آن خیره شدند.


داستان ملخ طلایی

 

حیدر چندبار ملخ را لمس کرد و با شادی فریاد زد:«معجزه شده عموخیرخواه!ملخ تبدیل به طلا شده است!»عموخیرخواه فهمید که خدا آرزویش را برآورده ساخته است.دستی به شانه ی حیدر زد و گفت:«از این ماجرا به کسی چیزی مگو.ملخ را به بازار ببر و بفروش و سرمایه ی کارکن.»بعد هم خداحافظی کرد و رفت.

حیدر ملخ طلایی را به شهر برد و به یک جواهرفروش فروخت و پول زیادی گرفت. با آن پول توانست زمین و گاو و گوسفند بخرد و ثروتمند شود. سال ها گذشت. حیدر به فکر افتاد تا ملخ طلایی را بخرد و به عموخیرخواه بدهد.او پول زیادی داد و ملخ را خرید و پیش عموخیرخواه برد و آن را در دست عموخیرخواه که حالا پیرشده بود گذاشت.

 عموخیرخواه با لبخند به ملخ نگاه می کرد.ناگهان ملخ جان گرفت و به شکل اولش درآمد و جست و خیزکنان از آنها دور شد و رفت.حیدر با تعجب به ملخ نگاه می کرد و نمی دانست چه بگوید.اما عموخیرخواه با لبخند گفت:« حیدرجان،آن روز که تنگدست بودی خدا این ملخ را تبدیل به طلا کرد تا تو بتوانی سرمایه ای به دست بیاوری و کاری بکنی و امروز که به لطف خدا ثروتمند و بی نیاز هستی،ملخ هم به آغوش طبیعت بازمی گردد تا به زندگیش ادامه دهد.» اشک از چشمان حیدر سرازیر شد،به خاک افتاد و سجده ی شکر به جای آورد.

داستان قدیمی وکودکانه ملخ طلایی



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: داستان قدیمی وکودکانه ملخ طلایی ,
با عضویت در کانال تلگرام set85@ جایزه دریافت کنید 627
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : sayeh
ت : دو شنبه 10 آبان 1395
.

داستان جالب حسادت سنجاب به کبوتر

برای بسیاری از ما پیش آمده که گاهی دچار احساس حسد نسبت به شخص دیگری می شویم. حسادت، احساسی است که با تلخی و ناراحتی تجربه می شود و در واقع ترکیبی از احساسات متفاوتی مانند حقارت، عصبانیت، کینه و نفرت است.در اینجا داستان کوتاه و تآمل برانگیزی را می خوانید که در آن آخرو عاقبت حسادت و بددلی حکایت می شود.

کبوتر

یکی بود یکی نبود تو یه جنگل سرسبز و بزرگ یه سنجاب زبر و زرنگ بود که تو یک درخت مهربان زندگی می کرد.

درخت با همه حیوانات جنگل خوب بود و میوه های رنگارنگش را در اختیار همه حیوانات جنگل می گذاشت.

اما این کار سنجاب را اذیت می کرد او دوست داشت که درخت فقط مال او باشد.اما چون درخت این طورمی خواست سنجاب هم چیزی نمی گفت.

یک روز که هوا خیلی طو فانی بود یک کبوتر تنها که تو طوفان گرفتار شده بود به درخت پناه آورد و درخت هم بهش میوه و جاداد.


باز هم این کار باعث ناراحتی سنجاب شد و سنجاب حسادت کرد.

یک روز که کبوتر برای تهیه آب و دانه به اطراف جنگل رفته بود سنجاب شروع به غیبت کردن کرد و به درخت گفت که کبوتر همش می گه که درخت خیلی کهنه است و همین روزهاست که خشک بشه و میوه هاش هم تلخ و بی مزه است.

آن قدر این حرف ها را زد که درخت باورش شد و وقتی کبوتر برگشت اون رو از خودش روند و بیرونش کرد و هر چی کبوتر می گفت که حرفی نزده درخت باور نمی کرد.

کبوتر به ناچار و با ناراحتی درخت آن جا را ترک کرد.


یک کمی که از آن جا دور شد مرد تبر به دستی را دید که به سمت درخت می رفت فهمید که چه خطر بزرگی درخت رو تهدید می کنه.

یک هو یاد جنگل بان افتاد و چون کلبه اش را بلد بود سریع به سمت او رفت.

ولی وقتی سنجاب متوجه مرد تبر به دست شد و فرار کرد و هر چه درخت صداش کرد و کمک خواست توجهی نکرد.

ولی همین که مرد تبر به دست اولین ضربه را زد مرد جنگل بان به موقع رسید و جون درخت را نجات داد.


حالا درخت پی به اشتباهش برده بود کبوتر را در آغوش گرفت و سالیان سال در کنار هم خوش و خرم زندگی کردند.

و اما سنجاب قصه ما که فکر می کرد خیلی زرنگه هنگام فرار گرفتار صیاد شده بود و این عاقبت کسی است که با حسادت و غیبت می خواهد به خوشختی برسد اما به تباهی خواهد رسید.

داستان جالب کبوتر و سنجاب حسود



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: داستان جالب کبوتر و سنجاب حسود ,
با عضویت در کانال تلگرام set85@ جایزه دریافت کنید 756
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : sayeh
ت : دو شنبه 10 آبان 1395
.



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: تصاویر روز دوشنبه 10 آبان 1395 ,
با عضویت در کانال تلگرام set85@ جایزه دریافت کنید 758
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : sayeh
ت : دو شنبه 10 آبان 1395
.

امیرعلی نبویان و همسرش بهار نوروز پور

امیرعلی نبویان متولد 2 فروردین سال 1359 گوینده  – بازیگر و مجری تلویزیون است .او فارغ التحصیل رشته ی مهندسی برق از دانشگاه مازندران میباشد شهرتش رو از برنامه ی تلویزیونی رادیو 7 بدست آورد وی علاوه بر کار های تلویزیونی دستی در نویسندگی نیز دارد و چند کتاب منتشر شده از وی در بازار میباشد امیر علی نبویان نویسنده محبوب مجموعه داستان های قصه های امیرعلی هست و او اولین تجربه بازیگری خود را در سریال نوشدارو بدست آورد. امیر علی نبویان در تیرماه 95 خبر نامزدی خود با بهار نوروزپور را رسانه ای کرد، نکته مهم در این ازدواج بیماری سرطان همسرش بود، قبل از نامزدی دوباره بیماری عود کرده اما بدلیل کم بوده گلبول های سفید خون امکان شیمی درمانی نبوده، عشق و محبت امیرعلی و همسرش موجب میشود در کمترین زمان بیماری برگردد و حتی نیاز به شیمی درمانی  هم نباشد. 

امیرعلی نبویان

سلفی زیبای امیرعلی نبویان و همسرش بهار

در ادامه تصاویری از امیرعلی نبویان و همسرش بهار نوروزپور با پوشش های زیبا مشاهده می کنید.

امیرعلی نبویان و همسرش

تیپ امیرعلی نبویان و همسرش در اکران نمایش مرگ زنان زرد

امیرعلی نبویان و همسرش

امیرعلی نبویان به همراه همسرش به مراسم رونمایی از یک کتاب آمده بود 

امیرعلی نبویان و همسرش

عکسهای جدید امیرعلی نبویان و همسرش در اکران فیلم اینجا کسی نمی میرد

امیرعلی نبویان و همسرش

عکس جدید از امیرعلی نبویان و همسرش بهار نوروز پور 

تیپ های شیک امیرعلی نبویان و همسرش + تصاویر

 



:: موضوعات مرتبط: لباس مجلسی , , ,
:: برچسب‌ها: تیپ های شیک امیرعلی نبویان و همسرش + تصاویر ,
با عضویت در کانال تلگرام set85@ جایزه دریافت کنید 1863
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : sayeh
ت : دو شنبه 10 آبان 1395
.
موضوعات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
پشتیبانی